عصبانی ام از آدم ها... از دوستی ها... از عشق ها... از حرف ها...
از هر «ها»یی که فقط خودش را می بیند...
دلم یک تنهایی عظیم می خواهد با چند نفر که از جنس دنیای من هستند...
آدم هایی که این روزها هی دارد تعدادشان کمتر می شود... هی کمتر می شود...
و من فقط بهت زده ایستاده ام و نگاه می کنم...
باسلام دوباره.به وبتون سر زدم واقغا وب خوبی هست.امیدوارم موفق باشید
به سلامتی اون روزایی که
وقتی روی صندلی میشِستیم پاهامون به زمین نمیرسید !