آنارشیست...

اندکی تأمل کن..ذهن خود را به چالش بکش...

آنارشیست...

اندکی تأمل کن..ذهن خود را به چالش بکش...

گفت: "من از زنی خوشم میاد که موقعیت ها را خوب بفهمد" گفتم منظورش را نمیفهمم و دستم را عقب کشیدم..


گفت "مثلا در آشپزخانه یک کدبانو باشد و در اتاق پذیرایی مثل یک خانم باشد و نه آشپز

در اتاق مطالعه یک زن متفکر و دانا و در اتاق خواب مثل یک... "

حرفش را تند و با تحقیر قطع کردم..

گفتم: "مثل یک هرزه."

از حرفم جا نخورد، با خستگی روی فرمان قوز کرد..

گفت: "زنی که فکر میکند در اتاق خواب باید فیلسوف باشد ،  احمق  است...


قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند: چه کسی مرده است؟

 چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و  آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت ! ” گویی مسابقه نفس است 

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،

‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است...  

 

 

                                              (دکتر علی شریعتی)